تهرانیها هم از این چالش فکریمصون نماندند و باگذشت فقط چندین دهه حال که بهاعتقادات و تفکرات نیاکان خود که تا همین نزدیکیها حاکم بر جامعه بود بر میخورند،اعجاب خویش را از آن رفتارها و باورها به نمایش میگذارند.
عروسی در تهران قدیم
به گزارش ایسنا سایت روزنه با انتشار دو گزارش از دو وبلاگ نوشته است: یکی ازاعتقادات تهرانیان قدیم، در بختگشایی دختر، این بود که وقتی پنبه زنی را به خانهمیآوردند، و مشغول کار میشد، پس از مدتی که کار میکرد، با تمهیدی از اومیخواستند که دست از کار بکشد و برای صرف چای به داخل خانه آید، در این زمان بهسرعت دختر دم بخت را میآوردند و به طوری که پنبه زن نبیند، دختر را از میان کمانپنبه زنی عبورش میدادند و اعتقاد داشتند که به زودی زه کمان هنگام کار پنبهزنپاره میشود و به این ترتیب بخت دخترشان هم باز میگردد.
یا عقیده دیگر این که هرگاه قرار بود، قصابی برای کشتن گوسفند نذری به خانههمسایه رود، مادر دختر چادر دخترش را برداشته، نزد قصاب میرفت و از او خواهشمیکرد که پس از سر بریدن گوسفند، چادر دختر را از توی روده آن عبور دهد. با اینامید که وقتی دختر چادر را سر کرد، به زودی بختش باز شود
.
البته دستمزد قصاب هم در این ماموریت جدا از پول یک کله قند با ارزش بوده است.
کارهای زیادی در این زمینه انجام میشد که شرح مفصل همه آنها مدتها زمانمیخواهد که امکانش نیست، اما به قدر اشاره شنیدن آنها خالی از لطف نیست. بنابراینفهرست وار اعتقادات تهرانیها را در بخت گشایی دخترشان برمیشماریم:
1- سرکتاب باز کردن، مادر دختر بی خبر از او نزد رمال و دعانویس میرفت و از ویمیخواست برای گشودن بخت دخترش یک سرکتاب باز کند.
2- تکان دادن سفره عقد بر سر دختر.
3- بردن دختر به حمام یهودیها و داخل کردن وی در خزینه و پس از خروج از آن حمامدوباره بردن به حمام مسلمانان و شستن او از نجاست حمام یهودی.
4- گذراندن چادر نماز دختر از روده گوسفند که شرحش گذشت.
5- پیراهن مراد: تهیه پیراهن مراد از این قرار بود که روز بیست و هفتم ماه مبارکرمضان که روز قتل ابن ملجم است، زنها آرایش میکردند و به مسجد میرفتند(تهرانیها بیشترشان در مسجد شاه تجمع میکردند) و با پارچههایی که از قبل تهیهکرده بودند، در بین دو نماز پیراهن مراد را میدوختند و معتقد بودند که با پوشیدناین پیراهن کلیه حاجات آنها (از جمله بخت گشایی دخترشان) برآورده خواهد شد. اگرکسی این پیراهن را که با پول گدایی دوخته می شد، می پوشید تا سال دیگر حاجت و مرادشبرآورده می شد. داستان از این قرار بود که دختران دم بخت از روز اول ماه رمضان دورکوچه و محله ها به راه می افتادند و از مردم گدایی می کردند و شب بیست وهفتم از صبحزود، چرخ خیاطی ها را به مسجد سپهسالار می بردند و با پارچه سفیدی که از آن پول میخریدند بین دو نماز ظهر و مغرب مشغول دوختن پیراهن می شدند و بعد از آن زمان،پیراهن مراد را می پوشیدند.
6- پلوی عروسی: پیر دخترها، قیمه پلوی میپختند و ته مانده پلوی عروسی را با آنقاطی میکردند و به فقرا میدادند که بختشان باز شود.
7- حنای سر عروس: از حنای سر عروس به قدر یک فندق برمیداشتند و با رنگ و حناقاطی میکردند و سر دختر خانه مانده میبستند. مادران از حنای سر عروس در مراسمحنابندان، به اندازه ای کوچک برمی داشتند و با نیت آنکه دختران شان عروس شوند بر سرآنها می مالیدند.
8- وارونه سر کردن چادر نماز.
9- سبزه گره زدن که کمابیش امروزه انجام میشود. گره زدن سبزه در روز سیزدهمفروردین از جمله رسومی بود که تمام دختران دم بخت به آن پایبند بودند که حتی امروزنیز دیده می شود. دختران در این روز دو ساقه سبز را به هم هفت گره می زدند و نیت وحاجت شان را بیان می کردند. در هنگام گره زدن نیز دختران دلهره داشتند که مبادا گرهپاره شود که در صورت پاره شدن، حاجت شان روا نمی شد.
10- گدایی کردن.
11- توسل به اماکن مقدس مسیحی
12- نذری مولودی. مادران تهرانی نذر می کردند که اگر دخترشان تا سال دیگر شوهرکرد، در ماه ربیع الاول که ماه جشن، سرور، ضیافت و عروسی هاست، جشنی به نام مولودیبرای خشنودی حضرت زهرا(س) برپا کنند.
13- باز کردن قفل: دختر و پیرزنی از خویشان قفلی را میبستند و سه، چهار راهدورتر از خانه اش رفته پیرزن از مردی که اسمش محمد یا علی بود، میخواست با کلیدقفل را باز کند.
14- آب هفت گری: آبی که مادر دختر یا کس دیگر از هفت دکان که نام شغل شان به«گری» پایان مییافت، میگرفت (آهنگری، سفیدگری، زرگری، شیشه گری، مسگری، ریخته گریو دواتگری) این آبها را در شیشهای جمع میکرد و روز جمعه پس از غسل و دو رکعتنماز واجب آب را با جام باطل سحر بر سرش میریخت.
15- بیرون کردن دختر از خانه.
16- توسل به منار: در پای منار دختر خانه مانده شمع روشن میکرد.
17- توسل به توپ مروارید: استمداد از توپ مروارید برای مردادخواهی، ماجرایمعروفی است که خود به تنهایی فضایی را برای حکایت میطلبد. فقط اشاره شود که غیر ازبست نشینی متهمین در مجاورت توپ مروارید برای فرار از کیفر سیاسی و جرایم عمومی وموارد دیگر در دوران قاجاریه یکی دیگر از کارکرد اعتقادی توپ مروارید، در میانتهرانیان توسل دختران بدان بود تا با دخیل بستن به آن و عبور از زیر لوله توپبختشان گشوده شود.توپ مروارید، توپ مفرغ بزرگی روی دو چرخ بر بالای سکویی در میدانتوپخانه (سپه سابق) قرار داشت که دختران جهت بخت گشایی از زیر لوله توپ رد می شدندیا رویش سر می خوردند و برخی نیز در کنارش دخیل می بستند و اشعاری را زمزمه میکردند. توپ مروارید ماجراهای دیگری را نیز به خوداختصاص داده بوده که عده ای آن رامنتسب به غنایم جنگی نادرشاه می دانستند که از هند به شیراز و سپس به تهران نقلمکان کرده. برخی نیز معتقد بودند این توپ، توپی است که در دوره صفویه، شاهان صفویاز پرتقالی ها غرامت گرفته اند، اما تاریخ ساخت آن توپ که رویش حک شده بود، زمانپادشاهی فتحعلی شاه قاجار را نشان می دهد.
18- یکی دیگر از رسمهای تهرانیها در بختگشایی دختران و حاجتروایی، گرداندند دختر خانه مانده به گرد حوضچه پساب دباغخانه بود. این رسم تا دوران پهلوی هم کهدباغخانههای تهران از داخل شهر خارج شده بود و به جایه رزمآرا (فدائیان اسلام) حوالی فرحآباد منتقل گردیده بود اعمال میشد.
***
مراسم ازدواج در تهران قدیم
در قدیم الایام، مراسم خواستگاری در تهران دارای رسم و رسومات خاص خود بوده استآیین ازدواج به این صورت بوده که مادر فردی که تصمیم به ازدواج و همسرگزینی داشتهبه تنی چند از زنانی که کارشان پرس و جو و یافتن دختر مناسب و مورد نظر است، میسپرد. اگر دختری با شرایط مناسب سراغ دارند به وی معرفی نمایند پس از مدتی یکی ازاین زنان دختری را انتخاب و به همراه یک یا چند نفر از زنان خانواده داماد سرزده بهخانه او می رفتند تا دختر را ببینند.
دختر دم بخت و مورد نظر مدتی پس از ورود خواستگاران با کاسه ای آب وارد اتاقی کهدر آنجا خواستگاران نشسته بودند می شد و آب را به آنها تعارف می کرد و کناری مینشست، در این هنگام یکی از زنان خواستگار (که معمولاً مسن تر و با تجربه ترین بود) به نزد دختر رفته و چادر یا چارقد او را کنار میزد و دستی به سرش میکشید و موهایشرا جابجا میکرد تا مطمئن شود دختر کم مو یا موهایش عاریتی نباشد. بعد از آن بهنحوی زیرکانه از دهان، زیر بغل و بدنش، بو میکشید تا مطمئن شود آن دختر بوی بد نمیدهد.
پس از طی این تشریفات و مورد پسند واقع شدن دختر، خواستگاران به خانه برگشته وآنچه را دیده و مشاهده کرده بودند با جوانی که قصد ازدواج داشت در میان می گذاشتنددر صورت موافقت وی، پدر داماد همراه با چند تن از بزرگان و ریش سفیدان فامیل بهخانه دختر رفته و به اصطلاح شیرینی می خوردند.
فردای آن روز مادر، خاله، عمه و دیگر اقوام نزدیک داماد برای «بله برون» به خانهعروس رفته و راجع به مهریه و روز عقد و مسائلی از این قبیل صحبت می کردند. پس ازچند روز از طرف خانواده داماد هدایایی که در چندین و چند مجمعه قرار داده شده بودبه منزل عروس فرستاده می شد که از جمله هدایا می توان به شیرینی و میوه های فصلاشاره داشت.
پس از خواستگاری و پسند طرفین و انجام مراسم «بله برون» قرار خرید وسایل عروس،گذاشته می شد. برای این خرید یک یا دو نفر از خانواده عروس و داماد انتخاب می شدند. معمولاً مادر و خواهر عروس و داماد از جمله کسانی بودند که حق حضور در مراسم خریدرا داشتند. لازم به توضیح است این خرید بدون حضور عروس و داماد انجام شده و در عوضنمایندگان آنان به سلیقه خود وسایل مورد نیازشان را خریداری می کردند ضمن اینکهتمامی خرج خریدها به عهده داماد بود.
چند روز قبل از سر گرفتن مراسم عروسی، مراسم جهازبران بود.
برای بردن جهیزیه چند نفر طبق کش به همراه چند قاطر اجیر شده تا جهیزیه عروس رابه خانه داماد حمل کنند که عده ای نقاره زن نیز آنها را همراهی و در طول راه بههنرنمایی می پرداختند. قبل از رسیدن این گروه به خانه داماد، چند تن جلوتر به خانهداماد رفته و جاهایی از منزل داماد را که برای سکونت عروس در نظر گرفته شده بودنظافت و به اصطلاح آب و جارو می کردند.
هنگامی که جهیزیه به خانه داماد منتقل می شد فردی از طرف خانواده عروس صورتاسبابی را که آورده بودند به داماد نشان می داد و از وی رسید می گرفت علاوه بر آندادن انعام به طبق کش ها و نقاره چی ها جزء وظایف داماد محسوب می شد طبق کش هاعلاوه بر انعام مزبور اجازه داشتند نقل و پارچه های کف طبق ها را که به منظورتزیین، تدارک دیده شده بود برای خود بردارند. ضمن اینکه وسایل جهیزیه طبق توافقی کهقبلاً میان خانواده های عروس و داماد صورت پذیرفته بود تهیه می شد.
گردآوری از : گروه عروس